هرچند دوره کوتاه حکومت مجاهدین (از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶) به دوره جنگهای داخلی معروف و شناخته شده است که شهروندان کابل بیش از دیگران این دوره پر التهاب و ویرانگر را با جان و خون خود آن را لمس کردهاند و اینک بیشتر رهبران مجاهدین که به نحوی مستقیم در آن نقش داشتهاند دیگر در میان ما نیست به جز آقای سیاف و حکمتیار، اما این تراژیدی از بعد و زاویه دیگر معنای دیگری میتواند برای مردم ما داشته باشد که در این گفتار کوتاه به برخی از آنها نگاهی گذارا خواهیم انداخت.
گذشته از ویرانگیری و تراژیدی آفرینی حوادث که در کابل به وجود آمد، در غرب کابل مقاومت جانانۀ سه ساله شکل گرفت که به یک معنا میتوان آن را در ادامه سه سال مقاومت ارزگان تلقی کرد، با این تفاوت که مقاومت سه ساله ارزگان توسط تبانی زر و زور و تزویر (امکانات و منابعی که از طریق انگلیس بدست حکومت وقت میرسید، قشون تا به دندان مسلح دولتی و قبایلی و رنگ و لعاب مذهبی دادن به این تراژیدی و برجسته کردن جنبه مذهبی آن توسط مذهبیون درباری) آن زمان درهم شکست و پیامدها و برایندهای منفی آن نزدیک به یک قرن در تار و پود مردم هزاره رسوخ کرده و سنگینی انداخت.
اما مقاومت سه ساله غرب کابل به رهبری شهید مزاری حماسه ماندگار ارزگان را یک گام به جلو راند و این باور را در مردم هزاره که یک قرن در حال سکوت، پیمایش و پایمال شدن هویت تاریخی و مذهبی شان بودند، یکبار دیگر برازمندتر و استوارتر از گذشته به میدان تعیین سرنوشت کشاند و با اهدایی خون بهترین جوانان و فرماندهان (که متأسفانه برخی خواسته و نخواسته هویت این قهرمانان را لوث نموده و به عنوان دیوانه و دیوانگان لقب دادهاند!) خود باور تحمیلی تاریخی را که بر مردم ما همچون شب دیجور سایه تاریکی و ظلمانی خود را گسترانده بود، زدود و یکبار دیگر هویت تاریخی مردم هزاره را زنده کرد.
هرچند مقاومت سه ساله غرب کابل نیز همچون ارزگان با ترفند مثلث زر و زور و تزویر در محاق قرار گرفت و رهبر مقاومت جان خود را بر سر پیمان با مردم خویش در قربانگاه عدالت اجتماعی، وحدت ملی و احیای هویت تاریخی تقدیم کرد، اما برایند مثبت و تاریخی آن را میتوان در فردای سقوط رژیم طالبان به تماشا نشست.! اگر در فردای سقوط رژیم طالبان برای مردم هزاره و شیعه در قالب هویت نژادی و مذهبی در قرارداد بن، در قانون اساسی، در دولت موقت، در کابینه اول کرزی و همچنین در تداوم آن، مردم هزاره به عنوان بخشی از هویت تاریخی و واقعیت اجتماعی این مرز و بوم در نظر گرفته میشود، نتیجه و ثمره سه سال مقاومت استاد مزاری و دیگر همرزمان وی و همچنین مردم شریف و مظلوم غرب کابل میباشد.
اگر بگوئیم سه سال مقاومت در غرب پایتخت و ثقل سیاسی کشور مردم ما را به اندازۀ سه صد سال به پیش راند، حرفی گزافی نگفته ایم. اگر امروز مردم ما به عنوان یک شهروند، هویت تاریخی- نژادی و مذهبی شان در قانون اساسی افغانستان به رسمیت شناخته شده و حضور با نشاط اما اندک آنان در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و حتی اقتصادی، مرهون مقاومت سه ساله غرب کابل که نماد مقاومت سه صد ساله تاریخی مردم ماست، میباشد. سیرِ در گذشته این مردم و کنکاشی به گذشته هویت تاریخی و تعمق در رویدادهای آن، ما را به باور و اعتقادمندی گفتۀ فوق کمک مینماید. از باب نمونه در اینجا تنها به چند مورد اشاره میگردد که در غیر این صورت مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
در تاریخ میخوانیم که زمانی وکیلان انگشت شمار دوره دوزادهم شورای ملی مردم هزاره، از وزیر معارف وقت ظاهرشاه در سال ۱۳۴۴ش تقاضای یک باب لیسه برای کل هزارهجات در پنجاب می نماید، وزیر موصوف بعد از مدتها پاسخی که به آنان میدهد این است که اگر من برای مردم هزاره لیسه در نظر بگیرم، خانواده شاهی و درباری به من میخندند. (سیمای ارزگان، ص۱۳۵) یا وقت فیض محمد کاتب هزاره مورخ دربار در جلسه قانون اساسی پغمان مطرح میکند که در قانون پیشنهادی، مذهب شیعه همانند ادیان عیسوی و هندوئیزم به عنوان یک مذهب برای پیروان آن آزاد باشد (نه به حیث یک مذهب رسمی) رجالههای درباری به جرم راندن این کلمه در زبان کاتب، وی را تا سرحد مرگ مورد لت و کوب قرار میدهد.! یا در زمان تشکیل حکومت مجاهدین توسط شورای هفتگانه در پاکستان، مردم هزاره و شیعه کاملا نادیده گرفته میشود و یا در زمان تدوین قانون اساسی دوره مجاهدین در حکومت مرحوم آقای ربانی، موسوم به قانون اساسی ربانی، عدهای از درباریان و مقربان شیعه مذهب غیر هزاره در دربار ربانی پیشنهاد رسمیت مذهب تشیع را به وی ارائه میکنند که با این استدلال اقای ربانی که “من این بدعت را نمیتوانم در تاریخ افغانستان ثبت نمایم”، مجاب میگردند.!!!
اما مقاومت سه ساله غرب کابل معادلات تبارگرایان را به هم زد و غرب کابل را به حیث یک وزنه سیاسی – نظامی و محل هبوط و صعود هیأت های خارجی و داخلی قرار داد. با یک نگاهی گذرا به ملاقات و دیدارهای استاد شهید در طی سه سال مقاومت غرب کابل با دیپلماتهای خارجی، برخی از اراکین دولت وقت کابل، بعضی قوماندانان مشهور و نمایندگان سیاسی و نظامی احزاب و جریانها، نقش برجسته و فرازمند بینش سیاسی و تفکر عدالت خواهی وی در روند کنونی بیش از گذشته هویدا و مبرهن میگردد. اینک به فراخور این نوشتار به برخی از مهمترین این ملاقاتها که با هیئتها و نمایندگی کشورهای خارجی طی ۲۴ ماه از میزان ۱۳۷۱ تا سنبله ۱۳۷۳صورت گرفته است، اشاره میگردد.
ملاقات سفیر چین با استاد مزاری، مورخ
نظرات شما عزیزان: